گنج تو در وجود توست. جای دیگری در جستجوی آن مباش، قصرها و پل ها افسانه است. باید که در وجود خود پل خود را برپا داری، قصر آنجاست، گنج نیز همان جاست...
ادامه...
-----------------------------------------------------------------
اندیشه هایتان را روی فرکانس شادی تنظیم کنید،آن وقت بهشت حقیقی را در روی زمین تجربه خواهید کرد.
روسری ام را به دست باد میسپارم
و در دشت تنهایی هایم
میدوم
بگذار روزگار موهای سپیدم را ببیند
صدای نفسهای خسته ی مرا بشنود
شاید باور کند
این سایه ی هراسان
همان دخترک آرام کنار پنجره است...
❤*•.¸¸.•**•.¸¸.•*❤
گاهی قصد رفتن می کنم... قصد گریز از تو... از این عشق...
دوست دارم بار و بندیل این دل را جمع کنم و بکوچم از دیار دامنگیر این احساس!
دوست دارم آنقدر از تو دور شوم گه دیگر نه صدایی باشد و نه تصویری از تو و نه خاطره ای... آنقدر دور شوم که انگار نبوده ای هرگز!
اما افسوس که پای گریز ندارم و صیدی را مانم که انس گرفته به دام صیاد!
پاهایم سست تر و قلبم وابسته تر از آنست که رفتن را تاب بیاورد!
اصلا کجا بروم که نباشی؟!
تو همه جا هستی... همیشه با منی!
عکست در قاب ذهنم می درخشد و صدایت، نوای دلنشین زندگی ام شده!
و حضورت گویی بهانه ی بودنم گشته!
نه! گریز از تو ممکن نیست؛ گویی باید از خودم بگریزم تا از تو دور شوم!
مرا توان گریز نیست که مبتلایت گشته ام!
اوه اوه اوه
دخترم نیس فک کنم
زن است دیگر....
زن است دیگر؟!!!
عرض سلام و ادب ..
من هم به احترام شما، سکوت میکنم !
یا حق
سلام
خیلییییی باحال بود

ممنونم از حضور گرمت
با مطالب جدید آپم
مرسی
بازم دیدنش قشنگه
ختم صلوات یادتون نره
ببخشید فرصت نداشتم آپ کنم
ممنون از یادآوری تون
-----------------------------------------------------------------
اندیشه هایتان را روی فرکانس شادی تنظیم کنید،آن وقت بهشت حقیقی را در روی زمین تجربه خواهید کرد.
(مارسی شیموف)
آپم[گل]
◘ کل دنیـــآ رآ هـــم کـــه دآشتــه بآشــی . .
◘بــآز هــــم دلتــــ میخــوآهــــد . . .
◘بعضــی وقتهــــآ . . . فقـــط بـعـضــی وقتهـــآ . . .
◘بـــرآی یـکــــ لحظــــه هـــم کـــه شـــده . . .
◘همــــه دنیـــآی یـکــــ نفــــر بآشــی....
گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد
وقتی دستی را به یاری می گیری،
بدان که دست دیگرت در دست خداست....[گل]
تو بیایی، همه ی ساعتها و ثانیهها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند.
قیصر امین پور
ایستگاه مترو توپخونه هم همینجوری هـ
به نکته خوبی اشاره کردی
روسری ام را به دست باد میسپارم
و در دشت تنهایی هایم
میدوم
بگذار روزگار موهای سپیدم را ببیند
صدای نفسهای خسته ی مرا بشنود
شاید باور کند
این سایه ی هراسان
همان دخترک آرام کنار پنجره است...
❤*•.¸¸.•**•.¸¸.•*❤
کمی عقل سلیم، اندکی اغماض و قدری خوش اخلاقی داشته باشید
آنوقت خواهید دید در این دنیا چقد آسوده و خوشبخت خواهید بود
گل
نیمکت خالی در دنیا زیاد است
این برای شما
من می روم یک صندلی خالی دیگر