" اسفندماه هرسال، مردانی دلیر از سرزمین پارس از پنجره ها آویزان میشوند و شیشه ها را تمیز میکنند."ستاد آماده کردن مردان برای خونه تکونی
توسط: محدثه
خخخخ
وجــــدان درد !!... چرا ؟؟
اِواا یعنی نمی دونی چرا؟!
سلام خیلی باحال بود
سلام عزیزمدلاور مردان ایرانی دست کم نگیر...
من که انقده بدم میاد از شیشه پاک کردن که نگو رو من حساب نکنی ها
اصلا صحبتش نکن بخوای نخوای اسمت تو لیست هست
عــــــجــــــب
ظاهرا شما آماده نشدیاین فرصت از دست ندین وگرنه یکسال دچار عذاب وجدان میشیناز ما گفتن بود
سلام عزیزم ... من حرف راجع به مطلب ندارم فقط یک دقیقه سکوت می کنم عزیزم
کاش وقتی زندگی فرصت دهد، گاهی از پروانه ها یادی کنیم کاش بخشی از زمان خویش را، وقف قسمت کردن شادی کنیم کاش وقتی آسمان بارانی است، از زلال چشم هایش تر شویم کاش دلتنگ شقایق ها شویم، به نگاه سُرخشان عادت کنیم کاش شب وقتی که تنها می شویم، با خدای یاس ها خلوت کنیم کاش گاهی در مسیر زندگی، باری از دوش نگاهی کم کنیم فاصله های میان خویش را، با خطوط دوستی مبهم کنیم کاش مثل آب، مثل چشمه سار، گونه نیلوفری را تر کنیم ما همه روزی از اینجا می رویم، کاش این پرواز را باور کنیم کاش با حرفی که چندان سبز نیست، قلب های نقره ای را نشکنیم کاش هر شب با دو جرعه نور ماه، چشم های خفته را رنگی زنیم کاش بین ساکنان شهر عشق، ردپای خویش را پیدا کنیم کاش رسم دوستی را ساده تر، مهربانتر، آسمانی تر کنیم کاش اشکی قلبمان را بشکند، با نگاه خسته ای ویران شویم کاش وقتی آرزویی می کنیم، از دل شفافمان هم رد شود مرغ آمین هم از آنجا بگذرد، حرف های قلبمان را بشنود
ممنون از حضورتونزیبا بود
خخخخ
وجــــدان درد !!...
چرا ؟؟
اِواا یعنی نمی دونی چرا؟!
سلام
خیلی باحال بود
سلام عزیزم
دلاور مردان ایرانی دست کم نگیر...
من که انقده بدم میاد از شیشه پاک کردن که نگو
رو من حساب نکنی ها
اصلا صحبتش نکن بخوای نخوای اسمت تو لیست هست
عــــــجــــــب
ظاهرا شما آماده نشدی
این فرصت از دست ندین وگرنه یکسال دچار عذاب وجدان میشین
از ما گفتن بود
سلام عزیزم ...
من حرف راجع به مطلب ندارم
فقط یک دقیقه سکوت می کنم عزیزم
کاش وقتی زندگی فرصت دهد، گاهی از پروانه ها یادی کنیم
کاش بخشی از زمان خویش را، وقف قسمت کردن شادی کنیم
کاش وقتی آسمان بارانی است، از زلال چشم هایش تر شویم
کاش دلتنگ شقایق ها شویم، به نگاه سُرخشان عادت کنیم
کاش شب وقتی که تنها می شویم، با خدای یاس ها خلوت کنیم
کاش گاهی در مسیر زندگی، باری از دوش نگاهی کم کنیم
فاصله های میان خویش را، با خطوط دوستی مبهم کنیم
کاش مثل آب، مثل چشمه سار، گونه نیلوفری را تر کنیم
ما همه روزی از اینجا می رویم، کاش این پرواز را باور کنیم
کاش با حرفی که چندان سبز نیست، قلب های نقره ای را نشکنیم
کاش هر شب با دو جرعه نور ماه، چشم های خفته را رنگی زنیم
کاش بین ساکنان شهر عشق، ردپای خویش را پیدا کنیم
کاش رسم دوستی را ساده تر، مهربانتر، آسمانی تر کنیم
کاش اشکی قلبمان را بشکند، با نگاه خسته ای ویران شویم
کاش وقتی آرزویی می کنیم، از دل شفافمان هم رد شود
مرغ آمین هم از آنجا بگذرد، حرف های قلبمان را بشنود
ممنون از حضورتون
زیبا بود